این ساعت ها خیلی کند میگذرند
وقتی میدانم از راه می ایی و با یوسه ای مرا از نو ، تازه میکنی
این ساعت ها خیلی دیر میگذرند
وقتی میدانم وقتی به خانه بیایی لبخندی در گوشه لبت نقش بسته و با مهربانی به من سلام خواهی داد
تمام روز را به انتظار دیدن دوباره ات میگذران
و به آغوشی فکر میکنم که فقط برای من گرم است
به دستانی که با مهر گونه هایم را مینوازد
و به بوسه هایی که سردی پاییز را برایم تابستان میکند