روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

خسته ی خسته

دلم از این آب و هوا گرفته است

 از این هوای همیشه ابری و سرد

راستی چگونه میشود روزی بهار را با چشمان خویش ببینم ؟

میگویند زندگی ات که بهاری شود همه چیز زیبا تر خواهد شد

من زیبا تر خواهم شد

تو زیبا تر خواهی شد

و حتی لحظه های با هم بودنمان زیباتر خواهد شد

این ابر تیره ای که در آسمان زندگی ام سایه افکنده

میخواهم روزی خرابش کنم

این تیرگی که از بین برود

شاید همه چیز تازه شود

همه چیز زیبا شود

شاید هم نشود !

چندی بود که دل از تو برکنده بود دل من

دست خودم که نبود

درست مثل همان روزهایی که بی اجازه ی من عاشق شده بود

بی اجازه رخت بر بسته بود

رفته بود

مقصدی نداشت

اما رفته بود

و من مانده بودم و یک دل خالی و ردپای عشقی که رفته بود

من مانده بودم و خاطرات و لحظاتی را که با علامت سوال میدیدم

نه من نمانده بودم

کالبدی از من بجا مانده بود و تقویم های خط خورده و دل تو

که گمان میکرد هنوز عاشقت مانده

دل بستن و دل کندن هر دو سخت است

مثل دنیا امدن و جان دادن میماند

وقتی میخواهی به دنیا بیایی

برای امدنت کسی درد میکشد

درست مثل عاشق شدن من

وقتی که از دنیا میروی

بازهم همان کسی که برای امدنت درد کشیده بود درد میکشد

درست مثل امروز من که برای معلق ماندنم کسی درد میکشد

که برای امدنم درد کشیده بود

میدانم تمام شده ام

میدانم رمقی از من نمانده تا برایت شیرین زبانی کنم

میدانم جانی در تن ندارم تا برایت عشوه های شیرین بیایم

میدانم من دیگر من نیست که راه میرود

میخندند

حرف میزند

و تو را میبوسد

من تمام شده ام

و تو غافلی

این جسم خسته من به کجای کار تو می اید ؟

 

نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده 

امشب بیشتر از هرچیزی به اغوش گرمت نیاز دارم 

 

به آغوشی که اولین بار به روی من و تا اخر عمر هم مال منه 

 

دلم برای نوازش کردنت 

برای لبخندهات و بوسه هات تنگ شده 

 

عزیز دلم 

 

امشب حرفی زدی که منو خیلی به فکر برد .  

 

گفتی چرا هر کاری میکنی .... 

 

من چه خودخواه و چه یک بعدی این روزها رو میگذرونم 

 

میخوام بدونی دوستت دارم و همیشه باهاتم تا جایی که تو با من باشی . 

 

میخوام بدونی این دغدغه های منه که این روزها ارامم نمیزاره 

 

میخوام بدونی که از این انتظار خسته ام  

 

میخوام بدونی که.... 

میخوام بدونی که دلم میخواد الان توی خونمون بودیم و دیگه دغدغه امروز و فردا رو نداشتیم  

 

میخوام بدونی که چقدر خسته ام و چرا خسته ام 

 

میدونم که داری تلاش میکنی  

میدونم که خیلی چیزها دست تو نبود همونطور که خیلی چیزها دست تو بود  

 

میدونم که خیلی جاها بی تقصیر بودی به همون اندازه که خیلی جاها تو مقصر بودی 

 

میدونم که سرنوشت من و سرنوشت تو اینطوری نوشته شده و نمیدونم اسمشو چی بزارم؟ 

 

بزارم حکمت ؟ 

بزارم قسمت ؟ 

قضا و قدر ؟ 

 

 

بی خیال این جملات 

شوق سفر دارم 

 

این سفر خیلی لازمم بود .  

 

شاید بتونه یه مدت ارامم کنه 

 

فقط برام دعا کن عزیزم  

فقط دعا 

 

  

 

خدایا

خدایا  

نمیدانم چرا اینگونه گشته ام 

سرگشته ای حیران 

وا مانده ای ویران 

 

به همسرم ارامش  

و به من نیز اسایش 

 

به نا زیبایی های زندگیمان ارایش 

و به علف های هرز باغچه زندگیمان پیرایش عطا کن 

 

خدایا  

 

عشق مرا در دل او  

و عشق او را در دل من  

دو صد چندان کن 

چنان که بیشتر از همیشه یکی شویم 

و مشکلات زندگی را یکی یکی از پای بیافکنیم 

 

 

خدایا  

 

جز تو به که پناه برم که تو خود خوانده ای مرا 

جز تو به که پناه برم که تو در قرانت گفته ای " بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را " 

 

خدایا  

دست خالی ام  

و دلی پر  

 

از همه انها که زخم میزنند  

از همه انهایی که خود رایند  

از همه انهایی که خود باری بر دوش این زندگی نوپا هستند 

 

به تو پناه میبرم 

 

خدایا  

اراممان کن 

قدرتمان ده 

و در کنار هم به ارامشمان برسان 

 

دوستش دارم 

عشق و آزار

 

وقتی که بال پروازش را شکستم

وقتی برایش قفسی به رنگ سیاه تردید شدم

هیچ نفهمیدم که تاوان لحظه لحظه های عمری که از او تباه کردم

تنهایی سخت و بزرگ همیشگی ست

اینک در انتظار معجزه ای نشسته ام

در انتظار بارانی

که تمام این کدورت ها را بشوید

در انتظار بارانی که ببارد و کابوس وحشتناک این روزها را

از ذهن و دل هردویمان بشوید

اما اینگار این آفتاب سوزناک

تمامی ندارد

شاید این خود منم که برای سوزانندگی اش

هر روز هیزمی میبرم

این آتش سوزناک

زندگی ام را سوزانده

در انتظار بارانی هستم

بارانی که بدانم

بعد از رفتنش

رنگین کمانی است

همان که گفته اند " بارانی باید تا که رنگین کمانی برآید "

و من رنگین کمان چشمانت را

این روزها دل دل میکنم

چشمان پاک و زیبایی که گستره ی تمام خوبی های دنیاست

عشق چه ساده به آزار تبدیل میشود

و من چه کودکانه خود را عاشق خواندم

این روزها

فقط دلم میخواهد

یکی مرا از این کابوس وحشتناک برهاند

بیدارم کند

تکانم دهد

ودستی به روی شانه هایم بکشد

این روزها

 دلم میخواهد

نخ تمامی بادبادکها را پاره کنم

تا آزاد و رها باشند

بروند به هر آسمانی که میخواهند

من عشق را به بند کشیدم

به بند زندگی

و این گناه من است

دلم میخواهد

آسمان را بیاورم پایین

روی بوم نقاشی بگذارم

و از نو رنگی اش کنم

آبی اش را

آبی تر

شبهایش را

مهتابی تر

وچشمک  ستاره هایش را

درخشانتر

و ماه را ...

دوست دارم روی این بوم نقاشی

عکس تو را جای ماه آسمان بگذارم

تا هر شب در تو خیره شوم

با تو حرف بزنم

و تو مرا نگاه کنی

با همان چشمان همیشه مهربانت

با همان چشمان شهلایی ات

که خوب میدانی هنوز تشنه اش مانده ام

دلم میخواهد

از این خواب سخت بیدار شوم

بیدارم کنید

دلخوشی های بیهوده

دیری نگذشت که دانستم انسانها چرا به دلخوشی های گذرا و بیهوده

بیهوده دل میبندند و دلشادند

این روزها

من نیز همچون انسانهای دگر شده ام

به حساب بانکی دلخوش میکنم

به دوختن لباسی برای خود دل خوش میکنم

به کم کردن وزن بی روحم دل خوش میکنم

به این امدن ها و رفتن های تو

به خوردن شام کنار رودخانه سیاه

که یک شب برایم خاطراتی خوش گذاشتی و

یک شب تیره ترین شبهایم را در کنار اب روانش ساختی

به لبخندهای خسته تو

به لبخندهای خسته خودم

به انتظار امدنت را کشیدن

به خریدن کیف 40 هزار تومنی دلخوش میکنم!

اری

دلخوشی های من نیز چه پوچ و گذرا شده اند

انسانها همه سرنوشتی یکسان دارند

تازه معنای سر خوشی را میفهمم !

دلتنگم

باران

باران که ببارد

باز خیس خواهم شد از خیال خشک تو

به خودم قول داده ام

دیگر چتری را تاج سر خود نکنم

میخواهم خیس شوم

خیس خیس خیس

تا انجا که از بند بند دلم آب بچکد

و تو میان اینهمه خیس شدن ها

سرخی خون دلی را که خورده ام نبینی

میخواهم خیس شوم

بند بند دلم  را باران فرا گیرد

تا سردی قطراتش

آبی باشد بر آتش درونم

تو که نمیدانی

این روزها هر ثانیه که میگذرد

من میسوزم

تو که نمیبینی

این روزها هر ثانیه که نمیگذرد

من خاکستر میشوم

باران که ببارد

اینبار تا انتهای کوچه های بی انتها

قدم خواهم زد

و به یاد روزهای خوش عاشق بودنم

به روی تمامی سنگ فرش های کوچه ی دلم

یادگاری خواهم نوشت

میخواهم خیس شوم