روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

به همین سادگی

همه چیز به این راحتی تمام شدم 

چیزهایی که دو سال با سختی هرچه تمامتر حفظ کرده بودم و بدست اورده بودم 

به همین راحتی 

فقط با مخالفت یک نفر  

چه سادست ! 

چه سادست نوازش سگی ولگرد  

تماشای له شدنش  

و گفتن اینکه تقصیر من نبود 

سادست گفتن اینکه خودش نخواست 

 

عشق ما به همین سادگی تمام شد  

به همین سادگی 

و من موندم و هزار و یک خاطره که توی قدم به قدم این شهر برام مونده 

من موندم و بوی تو  

بوی تنهایی 

بوی ارزویی که هیچ وقت بهش نرسیدم 

به همین سادگی

من دوباره تنها شدم 

با همین صفحات مجازی  

با همین کلمات  

با یه زخم سخت و کشنده 

مطمئنم دوم نمیارم اینبار  

این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری ها نیست  

منهم بدجور مردم 

 

دوباره تنهایی 

تا نزدیکی های چشمه  رفتن و صدای زلال اب را شنیدن و دوباره تشنه شدن 

این سرنوشت من بود  

سرنوشتی که من بی تقصیر بودم 

خدایا شکر به داده هات 

به نداده هات هم شکر

سفره  

برکت 

شور  

شوق  

زندگی 

 

سفره 

انتظار  

امید  

ارزو  

 

اینه  

نور  

شمع  

زندگی 

 

حلقه 

یکی شدن 

پیوستن 

بریدن از همه کسی 

 

انتظار  

مرگ 

جنون 

دیوانگی 

خون بریز میخورم

اگه من جای اون بودم .... 

نامه هاش قشنگند  

اینگار  نه اینگار نامزد داشت !!!!

کاش شیشه بودم تا وقتی شکستم صدامو همه میشندیدند  

کاش کوه بودم تا وقتی ریزش کردم همه به چشم میدیدند  

اما حالا نه کسی صدامو میشنوه 

نه کسی خورد شدن منو میبینه 

میگه محکم باش 

بدون تکیه گاه  

بدون جانپناه 

محاله 

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

سخت سخت

هراس من حقیقتی بود سخت وحشتناک

به اندازه تمام ارزوهای من سخت و باور نکردنی

این روزها از روزهای اخر عمر هم سخت تر میگذرد

تاب خواهم اورد ایا ؟

این روزها مثل روزهای اخر عمر میماند  

دلم سخت در هراس است  

در هراس یکی شدن یا نشدن ژ 

در هراس حادثه های ناگهانی و سرزده 

من از سر زدگی دل زده ام  

یکی نیست اندکی ارامم کند ؟