-
فریاد سکوت...
پنجشنبه 16 مهر 1388 23:24
سکوت کردن از فریاد زدن بهتر است وقتی سکوت میکنی تمام حماقت خود را پشت ثانیه های زمان میبینی وقتی فریاد میزنی همه حماقت تو را پشت ثانیه های خشمت میبینند وقتی سکوت میکنی به دیگری میفهمانی که نمیفهمد وقتی فریاد میزنی دیگری میفهمد که نمیفهمی وقتی سکوت میکنی به دیگری فرصت میدهی تهی بودنش را برایت به اثبات برساند وقتی فریاد...
-
هوای دلتنگی
پنجشنبه 16 مهر 1388 01:00
و من نتوانستم امیدی برای لحظه های خستگی تو باشم کاش میشد باریکه راهی شد برای این کوچه های بی نور و بی نشانه تو کاش میشد روزنی شد برای عبور هوای تازه به ریه های پر زا دلتنگی تو من توان فریاد ندارم چیزی نیستم تا فریادی بزنم من یک مشت حرفهای تکراری ام که بارها و بارها برایت خوانده شده ام من یک دنیا سردی و یاسم که نگاه...
-
پاییز ...
پنجشنبه 16 مهر 1388 00:53
پاییز که رسید تو نیز سرد شدی همیشه صدای خش خش برگهای زرد نشان از سردی چیزی ست سردی هوایی بدون اکسیژن سردی دلی بدون عشق و تو عشقت را همگام با برگهای خشکیده پاییز خشکاندی پاییز که رسید تو نیز سرد شدی دیگر گرمی بوسه های داغ عاشقانه برایت معنایی ندارند میدانم که دنیای تو همیشه پر از اما و اگرها بوده اما و اگر هایی که...
-
استفراغ
چهارشنبه 15 مهر 1388 00:35
همیشه خوردن غذاهای فاسد تهوع آور است وقتی چیزی در دلت ماند فاسد میشود و وقتی چیزی فاسد شد تو دچار تهوع میشوی و دوست داری بالا بیاوری شِکوِه ، مثل همان تهوع میماند دردهایی که ناگفته در دلت مانده و اینک فاسد شده دستمالی بردار بدون ترس همه را روی سفیدی دستمال سفید ، بالا بیاور آه که چه احساس خوبی ! اما تهوع چیز خوبی نیست...