روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

غصه دل

کاش میشد خیلی چیزهارو برگردوند

کاش میشد بعضی ادمها یه کمی جز دماغ خودشون یه چند سانت اونطرف تر رو هم میدیدند .

کاش میشد بفهمن با دیگران چیکار کردند و میکنند

کاش میشد بفهمن با این راهی که پیش گرفتند هیچی درست نمیشه

امشب با هم نبودیم . بخاطر خودخواهی یک زن

بخاطر اینکه خودشو راحت کنه نه خرجی نه مهمونی دادنی نه کادویی نه هیچی . فرداها که همه چیز خوب شد خانم خانما باید بیاد و بگه منهم حقی دارم از زندگی پسرم !

من برای خودتون گفتم وگرنه شما خوش باشین ماهم خوشیم !

اره

فرداها که  این سختی ها مارو از شوق خیلی چیزها انداخت و دیگه حوصله جنگیدن نداشتیم و با هزار قرص و دارو و ارامبخش زندگی رو شروع کردیم خانم خانما میدونم دو قرت و نیمش هم باقیه و بقیه هم بهش حق میدن .

چون فقط اونه که توی زندگیش سختی کشیده ما همه در رفاه کامل و در مال و منال غلط میخوریم !

خدا بده شانس !

حلالش نمیکنم و از خدا میخوام هیچ وقت رنگ ارامش رو توی زندگیش نبینه این زن خودخواه

غصه هاش به اندازه شب یلد ا طولانی باشه انشالله