روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

دلتنگم

 

 

چاره ای نبود

زندگی را باید زندگی میکرد

و راه را باید تا انتها می رفت

همیشه از سفرهای نیمه کاره گریزان بودم

از سلام های بی کلام

از کلمات مبهم و بی انتها

از زمانهای گنگ و ثانیه هایی که هرگز معلوم نبود که کی خواهند رسید

من هنوز هم از اینهمه ابهام گریزانم

دلتنگم خدایا