روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

روزانه های من

مینویسم تا گریه نکنم ...

سیاه مثل بخت من

 

و زندگی من اینگونه تعریف شد

من زیر انگشتان جبر له شده ام

جبری که شاید خود با دستهای خود آنرا بنا کردم

نجابت من

در چند متر پارچه سیاهی خلاصه شد

که باید هر روز خود را در آن بپیچم

زندگی من

با همین چند متر سیاهی ، سیاه شد

من چه خوشبختم که تورا دارم زیبای من